معرفی شعور

معرفی شعور (هوشمندی یا آگاهی)

اصول کلی و فلسفه بنیادی                                         

یکی از رمزآلودترین، ناشناخته ترین و اعجاب انگیزترین موضوع پیش روی انسان، مبحث شعور  consciousness (هوشمندی یا آگاهی) است. از این دیدگاه، «شعور» نه انرژی است و نه ماده. بنابراین، شعور نمی تواند با مفاهیم فیزیکی و معادلات و… بیان شده و نشان داده شود. اما هر چند که عاملی غیرمادی است؛ ولی پایه شکل گیری و ایجاد «عالم فرکانسی (انرژی- ماده)» محسوب می شود.

«شعور»، با برنامه ریزی و مدیریت بر روی «نیروی متغیرزمان» و…، «ارتعاش بنیادی» را شکل داده و«موج و ضد موج» را ایجاد می کند. آن گاه به طورهم زمان با تراکم این موج ها «ماده و ضد ماده» و معکوس این انرژی ها، یعنی انرژی های تاریک (پنهان) که در واقع حالت دیگری از انرژی هستند، شکل می گیرند. در اصل، ارتعاش بنیادی را می توان «حرکت بنیادی» نیز نامید. به این ترتیب، عالم مادی و کیهانی را که می شناسیم، از حرکت ایجاد شده است. حرکتی که خود، ناشی از«تضادی بنیادین» بوده، عامل و موجد چنین حرکتی است (دوگانه بودن نوع انرژی های کلی صرف نظر از انرژی و پاد انرژی چه از نوع روشن و یا تاریک، عامل های ایجاد این تضاد بنیادین هستند). به عبارتی دیگر، کلید اصلی پشت صحنه این کیهان «تضاد و دو قطبیتی» است که از ریشه، همه ارکان مادی (موج و ضد موج) را در قالب دوگانگی و دوییت قرار داده و از این طریق حرکت را ایجاد و اجزای کیهان را شکل داده است. این طرح نیز تحت برنامه و مدیریت «شعور» قرار دارد تا به این وسیله جهان دو قطبی را به وجود بیاورد. در واقع این کیهان (یکی از بینهایت امکان های تجلی علم محض و مطلق را که برای چنین علمی نهایتی نیست و این کیهان فقط بخش ناچیزی از تجلی آن می باشد) به غیر از جهان های مستقل موازی و… است که به آن جهان ها هرگز راهی تکنولوژیک وجود نخواهد داشت و تنها راه ممکن از طریق یافتن راه های شعوری است.

هرچند شعور(‌consciousness) حوزه ای است کیفی که پیوسته و همواره از وحدت کامل برخوردار می باشد؛ ولیکن در سطح و سطوح متفاوتی، قضایای کیفی بنیادی حاکم بر کیهان (یا خمیر مایه اصلی طراحی کیهان مانند: مجاز و حقیقت – نسبی و مطلق – عدم قطعیت و قطعیت – عدم و وجود) و نحوه پیاده شدن آن را رقم می زند که متعاقب آن جنبه های کمّی متضاد کیهان نیز پدیدار می گردد. این سطح و سطوح در وحدت عبارتند از:

  • High Super Consciousness
  • Super Consciousness
  • Consciousness (+ & -)
  • High Sub Consciousness
  • Sub Consciousness

نکته مهم دیگر این است که «شعور»، «داده (data) و اطلاعات (information)» نیست؛ بلکه «داده و اطلاعات» منتج از شعور بوده و رابط بین شعور با ماده و انرژی می باشند. به عبارت دیگر، جهان هستی (کیهان) تحت تاثیر شعور حاکم بر آن ایجاد شده که نحوه عملکرد آن، از طریق بررسی داده ها و اطلاعات ناشی از تحقیق بر روی کیهان و اجزای آن مشخص می شود.

    گذشته از این ها، «شعور» با وجود عملکرد در سطح و سطوح متفاوت پیش گفته در وحدت کامل است.

نکته: مطالعه اَبَرهوشمندی و شعور و نحوه  هدایت و مدیریت حیات در کیهان و سایر کیهان ها، مسیر نقشه ای عظیم وغیر قابل تصور را نشان می دهد؛ به طوری که درک ذره ای از آن، پرده از راز عظمت طراح چنین نقشه شگرفی را به نمایش گذارده هر انسانی را به درک فنا در چنین عظمتی می کشاند (فنا فی العظمه) و در حیرت ابدی غرق می کند.

اثبات نظری شعور و هوشمندی حاکم بر کیهان


شبکه شعور كیهانی 

در این جا شبكه شعور كیهانی یا هوشمندی حاكم بر جهان هستی را به صورت نظری مورد بررسی قرار می دهیم تا با نتیجه گیری از این تحقیق  بتوانیم هوشمندی حاكم بر جهان هستی مادی را ثابت كنیم. به همین منظور بحثی را تحت عنوان «سكه وجودی» طرح می‌كنیم:

وجود هرچیزی درعالم هستی مادی، مانند یک سكه،‌ دو رو دارد:

«واقعیت وجودی» و «حقیقت وجودی»

واقعیت وجودی:

 واقعیت وجودی هرچیزی، نشان می‌دهد كه آن چیز وجود دارد، واقع یا حادث شده، بدون آن كه علت و چگونگی وقوع آن اهمیت داشته باشد. واقعیت وجودی، یا قابل مشاهده است و… یا به صورت های مختلف بر محیط اثر می‌گذارد و می توان آن را ثبت و ضبط كرد و اندازه گرفت و یا این كه همه مشخصات بالا را دارد. برای مثال، وجود یک تكه سنگ واقعیت دارد، زیرا آن سنگ حادث شده و به وجود آمده است. چه نحوه ایجاد آن را بدانیم و چه ندانیم. بعضی چیزها را هم ممكن است نبینیم و حس نكنیم، اما واقعیت داشته باشند. برای مثال، اشعه مادون قرمز واقعیت دارد، هرچند که قادر به دیدن یا لمس آن با حواس پنج گانه خود نیستیم، اما می توانیم با استفاده از تجهیزاتی متوجه  وجود آن بشویم و آن را اندازه بگیریم، و حتی بهره‌ برداری های عملی كنیم.

حقیقت وجودی:

 حقیقت وجودی، به بررسی مسائل پشت پرده واقعیت ها (واقعیت وجودی) می پردازد و این دسته از مباحث را مورد مطالعه قرار می دهد؛ از جمله:

۱ – علت وجودی و نحوه وقوع

حقیقت وجودی در مورد علت بودن

 برای مثال، علت به وجود آمدن سنگ چیست؟

چرا جهان هستی آفریده شده است؟

چه عواملی باعث پیدایش جهان هستی بوده است؟

و یا …

۲ – طرح وجودی و مسائل پشت پرده واقعیت وجودی

 هر واقعیتی باید در پی طرح و نقشه‌ای اتفاق افتاده باشد. بدین ترتیب با بررسی مسائل پشت پرده هر واقعیتی، می‌توان به طرح و نقشه وجودی آن پی برد و به مطالعه آن پرداخت. برای مثال:

 انسان چرا و با چه هدفی به وجود آمده است؟

فلسفه خلقت جهان هستی چیست؟

و یا …

۳– كیفیت وجودی هر پدیده

حقیقت وجودی، چگونگی و كیفیت وجودی یك واقعیت را نسبت به یك مبنا زیر ذره بین قرار می دهد یا به عبارت دیگر پشت صحنه وقایع را مورد بررسی قرار می دهد. این بررسی از نوع کیفی است و نه کمی. برای مثال: این که آیا چیزی مجاز است و یا حقیقت آیا وجود خارجی دارد و یا صرفا یک تصور است. مانند تصویر یك شی در آینه، که واقعیت وجودی دارد و در آینه واقع شده، اما حقیقت وجودی ندارد، زیرا نسبت به خود شی، مجازی است و وجود خارجی ندارد. پس ممكن است در عالم هستی چیزهایی واقعیت داشته و واقع شده باشند. اما نسبت به خود آن چیز، حقیقت وجودی نداشته باشند و برعكس بعضی چیزها از نظر ما واقعیت نداشته، ولی حقیقت وجودی داشته باشند. مثل اشعه مادون قرمز كه با چشم دیده نمی‌شود و از نظر ما واقعیت ندارد، ولی چون با استفاده از ابزارهایی تشخیص دادنی است،  حقیقت وجودی دارد. یا هاله‌های پیرامون انسان كه با چشم معمولی دیده نمی‌شود و از نظر انسان واقعیت ندارد و سال‌ها نیز تصور می‌شده كه صحبت‌ از وجود این هاله ها خرافه‌ای بیش نیست ولی این هاله ها با عكس برداری كرلیان قابل رویت شده است. پس هرچند که با چشم قابل دیدن نیست، ولی حقیقت وجودی دارد. پس حقیقت وجودی، چگونگی و كیفیت وجودی هر پدیده و موضوعی را بررسی می كند.

نکته: منظور از جهان هستی مادی، کیهانی است که می شناسیم. جهان هستی مادی شامل همه اجرام سماوی، فضا، انرژی های قابل رویت و غیر قابل رویت و امواج مختلف و… می باشد و کیهان را از آن بابت جهان هستی مادی می گوییم. ساختار فیزیکی کیهان، ارتعاش و فرکانس است و به همین علت ما به آن «جهان فرکانسی» هم می گوییم.

حال برای شناخت «شبکه شعور كیهانی» لازم است واقعیت و حقیقت وجودی کیهان را دقیق تر بررسی كنیم. به همین منظور، موضوع «جهان ‌مجازی» را مطرح می‌كنیم:

جهان مجازی

به منظور فهم تعریف مجاز و جهان مجازی به ذکر مثالی می پردازیم. فرض كنید براساس شكل-۱(الف) صفحه ای داریم كه می‌تواند حول محور میانی خود بچرخد. اگر سوال شود كه:

 آیا این صفحه در حالت ثابت، واقعیت وجودی دارد، یا خیر؟

پاسخ این است که صفحه مورد مثال واقعیت وجودی دارد. زیرا این صفحه حادث شده و وجود دارد؛ پس واقعیت دارد.

 حال اگر این صفحه را مطابق شکل-۱(ب)، حول محور آن با سرعت بچرخانیم؛ مطابق (شكل- ۲) استوانه ای را خواهیم دید كه قطر قاعده آن، عرض صفحه، و ارتفاع آن، طول صفحه خواهد بود.

حال اگر بپرسیم كه: آیا این استوانه واقعیت دارد یا خیر؟

پاسخ به این سوال مثبت می باشد. زیرا، این استوانه حادث شده و به وجود آمده است. بنابراین، این استوانه واقعیت دارد، اما اگر بپرسیم كه:

آیا این استوانه، حقیقت وجودی نیز دارد؟

 پاسخ، منفی است. زیرا، چنین استوانه ای به هیچ وجه وجود خارجی ندارد و هر زمان صفحه را از حركت باز‌داریم، این استوانه ناپدید می شود. یعنی استوانه ای را که می بینیم و برای ما واقعیت دارد، از حقیقت وجودی برخوردار نیست و به طور صرف، حجمی مجازی و ناشی از حركت صفحه بوده که آن را به شکل یک استوانه رویت می کنیم.

به دنبال این بررسی مقدماتی، سؤالات دیگری را طرح می كنیم. برای مثال:

آیا جهان پیرامون ما واقعیت وجودی دارد؟

جواب این پرسش، بی‌گمان مثبت است، زیرا ما وجود داریم و می‌توانیم کیهان را مشاهده كنیم. حال، سوالی دیگر:

آیا جهانی که می شناسیم، حقیقت وجودی نیز دارد؟

برای یافتن پاسخ این پرسش، به بررسی اجمالی و سریع ساختار جهان در حدی كه تاكنون برایمان قابل مشاهده و بررسی بوده، می‌پردازیم.

 می‌دانیم كه کیهان از ماده و انرژی شكل گرفته است.

در گام نخست، بخش ماده را كه شامل اجرام سماوی است؛ مورد بررسی قرار می دهیم. این اجرام، از مولكول و مولكول‌ها نیز از اتم تشكیل شده‌اند. همچنین، اتم‌ها هم از ذرات بنیادی و ضد ذرات آن ها شكل گرفته‌اند. این مسیر تا منهای بی‌نهایت در دل اتم ادامه دارد. اكنون اتم را كه آجر ساختمان کیهان است، مورد بررسی کلی قرار می دهیم. به همین منظور جهت نگاه ملموس تر، آن را به اندازه کافی بزرگ درنظر می‌گیریم. برای مثال، آن را به اندازیك زمین فوتبال تصور می کنیم. در این صورت اتم، هسته‌ای به اندازه یک توپ فوتبال خواهد داشت(شكل- ۳). حال اگر از فاصله‌ای دورتر به این اتم فرضی نگاه کنیم، كُره ای عظیم را می‌بینیم كه طبق فرض اولیه، یك زمین فوتبال در دل آن جای می‌گیرد. در این جا سوالی را مطرح می کنیم كه:

حجم و شكل این كُره عظیم، از كجا ناشی شده است؟

در پاسخ این را به خوبی می دانیم كه این حجم در اثر حركت الكترون‌ها كه به آن «اَبر الكترونی» گفته می شود، ایجاد شده است.

در ادامه، پرسش دیگری را طرح نموده و مورد بررسی قرار می دهیم:

آیا این كُره عظیم واقعیت وجودی نیز دارد؟

پاسخ به این سوال مثبت است، زیرا این كُره ایجاد شده، حادث شده و وجود دارد؛ در نتیجه واقعیت دارد. ولی:

آیا حقیقت وجودی هم دارد؟

در پاسخ باید گفت، اگر حركت الكترون‌ها در یك لحظه متوقف شود؛ این کُره (حجم) كه از حركت الكترون‌ها ناشی شده، ناپدید و از مقابل چشمان ما محو می‌شود. در این صورت، فقط هسته آن كه به اندازه یك توپ فوتبال است، باقی خواهد ماند. پس نتیجه می‌گیریم كه این حجم وجود خارجی ندارد و در اثر حركت الکترون ها ایجاد شده، در نتیجه مجازی است (برای مثال: اگر حرکت الکترون ها در سطح بدن ما متوقف شود، هیکل ما به طور کلی محو شده و از آن فقط به اندازه سر یک سوزن باقی خواهد ماند که آن هم شامل مجموعه حجم هسته های اتم های تشکیل دهنده بدن ما می باشد).

 حال با همین شیوه، هسته اتم را مورد بررسی قرارمی‌دهیم. می‌دانیم كه هسته اتم از پروتون و نوترون تشكیل شده است. مطابق (شكل-۴) پروتون دور محور خود می چرخد و نوترون نیز با سرعت بسیار زیاد، در جهت عكسِ حركت پروتون، هم به دور خود و هم به دور پروتون می‌چرخد. چرخش نوترون به دور پروتون، یک دیسك با حجمی مجازی را پدید می آورد.

درصورتی كه حركت پروتون و نوترون متوقف شود، این حجم نیز ناپدید می‌شود و فقط ذرات بنیادی بر‌جای خواهد ماند كه حجمی به مراتب كمتر از حجم قبلی دارد. اگر به همین صورت، به داخل ذرات هسته نفوذ و حركات آن ها را در سطوح مختلف متوقف كنیم؛ خواهیم دید كه حجم‌های ناشی از وجود آن ها، یكی پس از دیگری محو می‌شود و اثری از آن ها باقی نمی‌ماند. با این حساب در می یابیم كه مجموعه‌ای از بی‌نهایت حركات بنیادی، هسته اتم را شكل داده و پس از آن از اتم‌ها، مولكول‌ها و از مولكول‌ها نیز بخش مادی و اجرام سماوی شكل گرفته است. با این توصیف می‌توان گفت:

                  جهان هستی مادی از «حرکت» ایجاد شده است

 از زاویه دیگری نیز می‌توان همین نتیجه را گرفت، به این صورت كه چون در فیزیك مدرن، «ماده» موج متراكم محسوب می شود و موج نیز حركت است، پس همه جهان هستی مادی، چه از بُعد ماده و چه از بُعد انرژی، از موج ساخته شده و همان طور كه اشاره شد، موج نیز از«حركت» ایجاد شده است. با این شرح مختصر و ساده، اینك می‌توان به پرسش پیشین پاسخ داد که:

آیا جهان هستی مادی حقیقت وجودی دارد یا خیر؟

در پاسخ می‌توان گفت كه با توجه به این که جهان هستی مادی از حركت آفریده شده، پس جلوه‌‌های گوناگون آن نیز ناشی از حركت است و چون هر جلوه‌ای كه ناشی از حركت باشد، مجازی می باشد. در نتیجه، کیهان نیز مجازی بوده و حقیقت وجودی ندارد (ممکن است این موضوع مطرح شود که بخش اعظم کیهان را انرژی و ماده تاریک تشکیل داده  و فقط در نظر گرفتن انرژی و ماده روشن تعیین کننده قطعی نیست. اما، در پاسخ می توان گفت که در اصل، وجود بخش روشن ماده و انرژی، ناشی از وجود بخش تاریک است و آن ها وابسته به یکدیگر هستند تا جهان دو قطبی مبتنی بر وجود عوامل تضاد که حرکت را ایجاد کرده اند، وجود داشته باشد و اگر ثابت شود که بخش به اصطلاح روشن کیهان مجازی است به طور قطع می توان نتیجه گرفت که بخش تاریک آن نیز مجازی خواهد بود؛ هرچند که %95 جرم کیهان را تشکیل بدهد).

حال، به دنبال فهمیدن این موضوع كه کیهان از حركت به وجود آمده، سوال دیگری مطرح می شود:

چه عاملی، به بی‌نهایت حركت در کیهان، جهت داده، به طوری كه از میان بینهایت حركت های موجود (حتی یک ذره نیز از بینهایت حرکت ساخته شده)، سیستمی به طور کامل سامان‌دار و هدفمند ایجاد شده است؟

در پاسخ باید گفت: تنها چیزی كه می‌تواند بی‌نهایت حركت موجود را هماهنگ، مرتبط و هدفمند سازد، عاملی هوشمند است كه می تواند تشخیص دهد هر حركتی، در چه جهتی و به چه صورتی باید انجام شود تا نتیجه نهایی آن ایجاد چنین سیستم سازمندی باشد.

بنابراین، ماده و انرژی و یا به‌ عبارت دیگر، ساختار جهان هستی، از هوشمندی یا شعور یا آگاهی به وجود آمده است. یعنی بر طبق این دیدگاه، در اصل:

      جهان هستی مادی از« شعور یا هوشمندی و یا آگاهی » ایجاد شده است        

  • اصل:  جهان هستیمادی از حركت  آفریده شده و جلوه‌های گوناگون آن نیز ناشی از حركت بوده و چون جلوه های ناشی از حركت مجازی اند، جهان هستی مادی نیز مجازی است. همچنین، چون هر حركتی به محرّك و عامل جهت دهنده نیاز دارد، این عامل را شعور یا آگاهی و یا هوشمندی حاكم بر جهان هستی دانسته و  آن را«شبكه‌ شعور كیهانی» می‌نامیم.

   بنابراین، جهان هستی تصویری مجازی از حقیقت دیگری بوده و در اصل از شعور، هوشمندی و یا آگاهی آفریده شده است. با این توضیحات مطابق (شكل- ۵)، درهرلحظه سه عنصر در جهان هستی مادی موجود است:  شعور یا هوشمندی یا آگاهی، ماده و انرژی.

یعنی در واقع می توان گفت بدون وجود شعور، هوشمندی و یا آگاهی:

۱) ماده و انرژی حتی بر فرض ایجاد شدن، نمی توانند در کیهان نقش هدفمندی داشته باشند.

۲) انسان نیز قادر به استفاده از ماده و انرژی نخواهد بود. زیرا، بدون آگاهی و اطلاعات نمی‌تواند از آن ها استفاده ای هدفمند داشته باشد.

پس با این توضیحات می توان نتیجه گرفت که ساختار اصلی جهان هستی مادی، آگاهی یا شعور است كه ماده و انرژی خود نیز از این عامل به وجود آمده اند. هر چند که در هر لحظه همه این عوامل در صحنه کیهان حضور دارند؛ اما نقش اصلی بر عهده شعور است که عامل تشکیل و هدایت سایر عوامل شکل گیری کیهان می باشد. اما از طرف دیگر، هر یک از این عوامل ضمن این که قابل تبدیل به یکدیگر هستند (تبدیل ماده و انرژی به آگاهی و شعور، بحث مفصل و پیچیده‌ای را می طلبد كه در جایی دیگر بررسی خواهد شد)، از نقش دوگانه ای برخوردار بوده تا کیهان بر اساس تضادی که با این ترتیب و طرح و برنامه ایجاد شده، بتواند به حرکت با مفهومی که می شناسیم، واداشته شود (حرکت و موجودیت در جهان های موازی ناهمگن و… با مفاهیم متفاوتی در جریان می باشد که درک آن با ذهنیت فعلی ما بسیار دشواراست).

نکته مهم: ارتباط شعور با اصل بقای ماده و انرژی

با توجه به مثلث شعور، ماده و انرژی (شکل- ۵) و فرضیه امکان تبدیل شعور به ماده و انرژی و بالعکس (در حالیکه شعور نه ماده است و نه انرژی)، از این دیدگاه اصل بقای ماده و انرژی به مفهوم قبلی در سطح کیهان تحت تاثیر قرار می گیرد که به اجبار به دیدگاه های جدیدی منجر می شود.

 

    دلایل دیگری برای اثبات نظری مجازی بودن کیهان

تا این جا نتیجه گرفتیم كه جهان هستی مادی، مجازی و مانند تصویری در آینه، یا حركت ناشی از صفحه (شكل-۱) بوده و وجود خارجی ندارد. اما مجازی بودن کیهان از ابعادی دیگر هم قابل اثبات نظری می باشد.  در ادامه این بحث، دلایل دیگری نیز  در این رابطه مورد بررسی و مطالعه قرار داده شده است:

  • منظره جهان هستی با توجه به سرعت ناظر

حال فرض كنید ناظری در فضا با سرعت حركت می‌كند. می‌دانیم كه اگر به یك منبع صوت یا نور، نزدیك یا از آن دور شویم، فركانس و طول موج آن ها تغییر می‌كند. برای مثال، درصورتی كه منبع مورد نظر، صوت باشد، با نزدیك شدن به آن، طول موج فشرده‌تر شده و درهم می‌رود و باعث افزایش فركانس آن می شود (شكل- ۷). در نتیجه صدا زیرتر شنیده می‌شود.

اما وقتی از یک منبع صوت دور می شویم، طول موج بازتر شده و فركانس آن كاهش می یابد (شکل-۸). در نتیجه، صدا بَم‌تر به گوش می‌رسد (پدیده دُپلر). همین اصل در منبع نور نیز صادق است و با نزدیك و دور شدن، تغییر فركانس پیش می آید و در نتیجه، تغییر رنگ و منظره رخ می دهد.

این پدیده در مورد نزدیک شدن به منبع نور نیز صدق می کند. با نزدیک شدن به منبع نور فرکانس بالاتر رفته و در نتیجه، نوربه سمت رنگ های تیره تر شیفت پیدا می کند و وقتی از منبع نور دورتر شویم، به سمت رنگ های روشن تر متمایل می شود.

بنابراین، شنیده ها و دیده های ما به توجه به توضیحات مقدماتی پیش گفته به طور کامل نسبی و متغیر است.

  • منظره جهان هستی با توجه به سرعت ناظر در سرعت های بالا

حال مشاهده ناظرهای مختلف را از مناظر مقابلشان با توجه به سرعت های آن ها مورد بررسی قرار می دهیم. بدیهی است كه هر قدر سرعت ناظر بیشتر ‌شود، منظره مقابل او نیز تغییر می‌كند. در هر سرعتی، منظره کیهان به شكلی متفاوت جلوه می كند. اگر ما جهان هستی را در حال حاضر با این شکل و منظره می‌بینیم، به این علت است كه با سرعتی به طور نسبی ثابت، در حال حركت در فضا هستیم. زیرا، زمین كه سیاره ای در منظومه شمسی است، با سرعت تقریبی ثابتی دور خود و خورشید می‌چرخد. منظومه شمسی نیز در یكی از بازوهای كه یکشان راه شیری قرار گرفته و با سرعتی حول مركز آن می چرخد. ضمن این که ‌كهکشان راه شیری هم در فضا در حرکت است و سرعت نهایی ما تعیین می کند كه در حال حاضر منظره و تنوع رنگ ها را در جهان هستی این‌گونه می‌بینیم. پس اگر در كهکشان دیگری زندگی می‌كردیم، شاید جهان هستی را با منظره و تنوع رنگی دیگری می دیدیم.

در سرعت‌های بالا نسبت به سرعت نور، آن چه ناظر می بیند؛ باز هم تفاوت‌های فاحشی با چیزی دارد كه در حال حاضر می‌بینیم. ما اکنون پیرامون خود را به راحتی رویت می کنیم. اما سرعت حركت ما هراندازه بیشترشود، زاویه منظره مقابلمان جمع‌ترمی شود (شکل-۹). برای مثال، اگر بر فرض محال می‌توانستیم با سرعت نور حركت كنیم، آن چه می دیدیم، فقط روزنه‌ای بود در مقابل دیدگانمان. زیرا، تا زمان رسیدن نورهای كناری، از آن محل دور شده بودیم. در ضمن، این روزنه فركانس بی‌نهایت پیدا می‌كرد (چون با متراكم شدن موج، ماده پدید می‌آید، در یك سرعت خاص به طور احتمالی دیواره عبور‌ناپذیر در مقابل ما تشكیل و موج متراكم به ماده تبدیل می شود) و به طور قطع از آن روزنه دنیای دیگری با مشخصه های متفاوتی پدیدار می شد.

 جهان نقطه ای: ناظری که با سرعت نور حرکت می کند، فقط می تواند درمقابل خود یک روزنه را ببیند و جهان هستی برای او دو بعدی می شود. یعنی خطی با طول بینهایت تنها از یک نقطه تشکیل شده است. پس ابعاد کیهان هم قابل تغییر است.

نکته: اگر بر فرض عروس و دامادی دست در دست یکدیگر با سرعت نور حرکت کنند، با وجودی که دستشان در دست هم است؛ اما هرگز موفق به دیدن یکدیگر نخواهند شد.

همچنین:

   در سرعت حدود نصف سرعت نور، منظره جهان هستی به صورت یک قطاع از کره درخواهد آمد.

پس ناظری كه با سرعت نور حركت كند، جهان هستی را فقط به صورت یك روزنه، آن هم با فركانس بی‌نهایت می بیند و این، واقعیت دنیای اوست و اگر چنین ناظری پیش از این واقعیت جهان ما را ندیده باشد، بی تردید نمی‌تواند جهانی را خارج از این جهان روزنه ای تصور و درك كند. با توجه به (شكل- ۱۱) وقتی كه ناظر به سمت راست خود نگاه کند و برای مثال، ستاره  Rرا می‌بیند، در واقع این ستاره در موقعیت َR قرار دارد. بنابراین، ناظر پیش روی خود با دو نوع میدان دید رو به رو است:

۱- میدان دید واقعی 

زاویه میدان دید واقعی، زاویه ای است كه ناظر در عمل و در واقعیت نسبت به شی مورد نظر، پیش روی خود می بیند.

۲- میدان دید حقیقی

زاویه میدان دید حقیقی، زاویه‌ محل حقیقی شی مورد نظر، نسبت به ناظر است.

می بینیم كه سرعت ناظر هر قدر بیش‌تر شود، زاویه  میدان دید AB و EF كم‌تر می‌شود، چنان كه در سرعت نور، پشت سر او، دیگر چیزی دیده نمی شود و در مقابل او نیز موج متراكمی با فركانس بی‌نهایت شكل می گیرد.

با توجه به توضیحات پیش گفته، طول موج در سرعت‌های بالا، چنان متراكم می‌شود كه در مقابل ناظر، موج متراكم (یا همان ماده) ایجاد می‌كند كه سدی در مقابل او تشکیل می دهد.

شكل - ۱۱

بنابراین، در شرایط فرضی ویژه‌ای كه به سرعت حركت ناظر بستگی دارد، جهان صُلب و سخت می‌شود و دیواره‌ای راه حركت انسان را سد می‌كند (بنابراین، جهان هستی هم محدود و هم لایتناهی است). اما با کاهش سرعت ناظر، فركانس مقابل او، از فشردگی خارج و از حالت موج متراكم (ماده) به موج غیرمتراكم تبدیل و با سرعت گرفتن ناظر، باز همین روند تكرار می‌شود. در نتیجه:

۱- سرعت در فضا برای ناظر حد معینی نمی تواند بیشتر باشد.

۲- ناظر نمی‌تواند در سرعت‌های بالا به طور ثابت درفضا حركت كند.

   در نتیجه، از این زاویه جهان هستی بی‌نهایت نوع منظره فقط برای یک صحنه دارد که هر ناظری بسته به سرعتش در فضا، جهان هستی را به شكل خاصی می‌بیند. به این ترتیب واقعیت‌هایی امكان‌پذیر است كه به هیچ وجه نمی توانیم تصوری از آن ها داشته باشیم. اما پرسشی كه در این جا مطرح می‌شود این است كه:

 آیا جهان هستی فقط یك منظره اصلی دارد؟

یا به عبارت دیگر همه موجودات آن را به یک شکل می بینند؟

با بررسی موضوع در می یابیم كه:

 جهان هستی مادی یک منظره ثابت و اصلی ندارد، بلكه منظره آن بستگی عوامل بسیار زیادی دارد. از جمله بستگی تام به میزان سرعت ناظر دارد و با توجه به این که ناظر می‌تواند با سرعت های بی نهایت مختلفی حركت كند، پس هر ناظر می تواند، جهان هستی مادی را به یک شکلی ببیند که با ناظر دیگری به کلی متفاوت باشد.

  • منظره جهان هستی با توجه به فركانس چشم ناظر

  هر ناظری با چشمان خود به جهان هستی می نگرد و هر چشمی فركانسی دارد كه نشان می‌دهد در یك ثانیه قادر به دریافت و شناخت چند تصویر است. این فركانس در چشم انسان، ۲۴ تصویر می باشد. یعنی زمانی كه ۲۴ تصویر در یك ثانیه از مقابل دیدگان ما عبور كند، ما آن ها را پیوسته می‌بینیم (اساس اختراع سینما). اگر فركانس تصاویر كم تر از این باشد، منظره بریده بریده و غیرپیوسته به نظر می‌ رسد. با افزایش سرعت حرکت تصاویر از مقابل چشمان، منظره به طور غیرعادی، حركاتی سریع پیدا می کند و سرعت بیشتر از یک حدی هم باعث تشخیص ناپذیر شدن تصاویر شود.

پس اگر انسان جهان هستی را به این شكل نظاره می کند، به دلیل فركانس چشم اوست و اگر این فركانس عدد دیگری بود، منظره جهان هستی نیز به شکل دیگری دیده می‌شد.

منظره‌ای كه عقاب با فركانس چشم بیست هزار تصویر در ثانیه می‌بیند، به طور کامل با آن چه انسان رویت می کند، تفاوت دارد. عقاب می‌تواند تمام حركت یك مگس را حتی بال زدن آن را در هر لحظه با دقت دنبال كند. در حالی كه انسان قادر به این كار نیست و نمی تواند حرکت یک مگس را دنبال کند. همچنین عقاب منظره بارش باران را به صورت قطره قطره می‌بیند، اما ما آن را به صورت خطی می بینیم. یا آن چه را حلزون با فركانس چشم پنج تصویر در ثانیه می‌بیند؛ بسیار عجیب و غریب است. برای مثال، زمانی كه در حال حركت هستیم، دنباله‌ای را به طول چندین متر پشت سر ما می‌بیند (شكل-۱۲) و فقط زمانی كه به طور کامل ثابت ایستاده‌ایم، ما را به شكل بدون دنباله خواهد دید. یا یك مگس در حال پرواز را با دنباله ای می‌بیند كه چندین متر طول دارد.

حال اگر فركانس چشم انسان بی‌نهایت بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟

 آن چه را که «چشم» می بیند، نتیجه پیوستگی تصاویر است و سرعت حركت و چرخش باعث این توالی و پیوستگی می‌شود. اگر سرعت فركانس چشم افزایش یابد، پیوستگی مناظر كاهش یافته تا جایی كه این پیوستگی با سرعت فركانس بی‌نهایت در چشم، به طور کامل از بین می رود. یعنی در چنین وضعیتی دیگر چیزی را نمی بیند. به عبارت دیگر، الكترون‌ها و فركانس‌های مختلف، ساكن و ایستا دیده می شوند و چون الكترون‌ها و ذرات بنیادی، از حركت و پیوستگی آن شكل گرفته اند، به تدریج با بالا رفتن فركانس چشم و نزدیك شدن به بی‌نهایت تصویر در ثانیه، منظره عالم هستی از مقابل ‌دیدگان ناظر محو می‌شود.

در نتیجه، از منظر بررسی مقدار فركانس چشم ناظر، جهان هستی بازهم بی‌نهایت منظره دارد كه بسته به میزان این فركانس، به گونه‌های مختلفی وجود خواهند داشت. این مناظر مجازی اند و ثابت نیستند. بنابراین:

جهان هستی مادی شكل و منظره ثابتی ندارد و هر ناظری با توجه به سرعت حركت خود در فضا و فركانس چشمش آن را به گونه ای می بيند. هرچشمی به گونه ای طراحی شده كه جهان هستی را به شكل خاصی برای ناظر متجلی می سازد و تصوير مجازی ناشی از حركت ذرات را به بيننده گزارش می دهد.

  • منظره جهان هستی با توجه به آستانه درك ناظر

هر ناظری بسته به آستانه درك فیزیكی خود، جهان هستی را به شكلی متفاوت نگاه می کند. برای مثال، آن چه یک مار می‌بیند، به طور کامل با مشاهدات انسان تفاوت دارد. زیرا، آستانه درك او با انسان متفاوت است. مار می‌تواند اشعه مادون قرمز را ببیند. بنابراین، دیدش در شب كامل است و تاریكی برایش معنا ندارد (شکل- ۱۳). در نتیجه، مار هم در روز و هم در شب توانایی دیدن دارد. همچنین به همین دلیل، مار حرارت بدن موجودات و اشیاء را هم می‌بیند. پس تصوری كه از جهان هستی دارد، با تصور ما به طور کامل متفاوت است. حال اگر قرار باشد یك مار هم گزارش خود را از جهان هستی ارائه دهد و آن را توصیف كند؛ به طور قطع اختلاف زیادی با گزارش ما از منظره کیهان وجود خواهد داشت. بدون این که معلوم شود که گزارش کدام یک از ما دو تا صحیح تر، دقیق تر، کامل تر و… است و در حقیقت هر دو درست است. زیرا، هر کدام هستی را از منظر دید خود می بیند.

شکل- ۱۳

یا به عنوان مثال دیگری، درك خفاش از جهان هستی بسیار محدود و مانند نقشه سونوگرافی است. خفاش ها از انعکاس صوت برای ردیابی در تاریکی استفاده می کنند. قدرت دید خفاش ها زیاد خوب نیست و همچنین آن ها در شب فعالیت می کنند. بنابراین، باید از یک سیستم ردیابی غیر وابسته به بینایی استفاده کنند. آن ها موج ایجاد کرده و به تغییرات امواج بازتاب یافته از پیرامون خود، گوش می دهند و به این ترتیب، راه خود و موانع را پیدا می کنند. اما به دلیل برد محدود امواج صوتی خود، گستره محدودی را می تواند زیر نظر بگیرد. بدین ترتیب، مقایسه آن با درك ما به‌‌هیچ وجه ممكن نیست. زیرا خفاش فقط می‌تواند بُرد محدودی را ببیند كه زیر پوشش رادارش قرار دارد. بنابراین، در نظر او جهان هستی محدوده ای مشخص دارد.

  • منظره جهان هستی مادی در رابطه با سرعت نور

شب‌هنگام، وقتی به آسمان نگاه می‌كنیم، منظره‌ای زیبا را پیش چشمان خود می بینیم و عظمت ستارگان، چشمان ما را خیره می‌كند.

اما آیا آن چه را که در مقابل چشمان خود می‌بینیم، حقیقت دارد، ‌یا مجاز است؟

باید گفت كه آن چه مشاهده می‌كنیم، تصویری مجازی از گذشته است و هیچ یك از چیزهایی را كه می‌بینیم، در همان محلی که آن ها را رؤیت می کنیم قرار ندارد؛ بلكه متعلق به زمان های گذشته است. از نزدیك‌ ترین ستاره كه خورشید است (شكل-۱۴) تا ستارگان و كهکشان هایی كه متعلق به چند میلیارد سال قبل هستند.

برای مثال، منظره ای كه از خورشید می بینیم، متعلق به هشت دقیقه قبل است و اگر چیزی را در فاصله یك متری خود ببینیم، تصویر آن متعلق به ᶺ-8 ×103‚3 ثانیه قبل می‌باشد.

به این ترتیب هر آن چه را که می‌بینیم، مجاز بوده و توهمی بیش نیست که سرعت نور باعث پیدایش چنین پدیده های مجازی شده است. ضمن این که همین عامل،«حافظه فوتونی کیهانی» را به وجود آورده که باعث ثبت و ضبط همه وقایع کیهان می گردد.

در نتیجه با توجه به توضیحات بالا، نمی‌توان به مشاهدات خود استناد كنیم و آن چه را به عنوان تصویر جهان هستی مشاهده می کنیم، به طور کامل مجازی است.

  • منظره جهان هستی در رابطه با خمش فضا

  چنان كه می‌دانیم، در فضا خط صاف به صورت خمیده است و هرمتحركی، قوسی را طی می‌كند. به‌عبارت دیگر، فضا كروی و لایه‌لایه است و هر متحركی كه بخواهد در آن حركت آزاد داشته باشد، باید در یكی از این لایه‌ها قرار بگیرد و قوس آن را بگذراند. برای تغییر مسیر این قوس نیز؛ باید انرژی صرف كند. حال اگر ناظری بخواهد با تلسكوپی كه به فرض، بُردی نامحدود داشته باشد(با توان جمع آوری نور نامحدود)، به آسمان بنگرد:

۱-  حداكثر بُرد دید ناظر محدود به شعاع یك دایره عظیم خواهد بود و جهان هستی برای او نیز براساس (شكل- ۱۵)، محدود و محصور در این دایره می‌شود.

۲- هرچه فاصله یک شی سماوی دورتر باشد، ناظر به‌جای دیدن جلوی آن شی، كنار آن را مشاهده خواهد كرد. به طوری که اگر محدودیتی در برد تلسکوپ نبود در نهایت به جای جلوی یك شی مورد رصد، پشت آن را می دید.

  • منظره جهان هستی با توجه به شکست و انحراف نور

    وقتی به هنگام روز به آسمان نگاه می کنیم، در بالای سر خود سپهر لاجوردی یا آسمان آبی را می بینیم. اما آیا به راستی آسمان آبی است؟

اینک ما به خوبی می دانیم که رنگ آبی آسمان فقط به خاطر انعکاس نور خورشید در جو زمین است و در حقیقت آسمان به هیچ وجه آبی نیست. یا رنگین کمان در آسمان با همه زیبایی اش به طور صرف یک منظره مجازی است و ناشی از شکست نور در جو می باشد.

شکست نور باعث ایجاد تصاویری مجازی و غیر حقیقی می گردد و باعث می شود تا بسیاری از مناظر پیش چشم ما مجازی باشند. در این رابطه شکست نور به دلایل متعدد از جمله عبور از کنار اجرام سماوی و از پیچ و تاب های به وجود آمده در فضا ناشی از جاذبه اجرام سماوی (شکل-۱۶)، باعث رویت مجازی از محل قرار گرفتن اجرام در فضا می گردد.

شکل- ۱۶

هر قدر انرژی متراکم تر باشد، توری های فضا را بیشتر به سمت خود متمایل می کند. به طوری که در یک حدی از تراکم موج (تبدیل به ماده)، انحنای شبکه ها و توری های فضا تحت تاثیر جاذبه ناشی از این تراکم، به طور کامل تبدیل به یک دایره شده به طوری که دیگر هیچ چیزی حتی نور هم نمی تواند از آن دور شود (شعاع شوارتزشیلد). به عبارتی دیگر، در چنین حالتی خمش نور به حدی می رسد که مسیرش تبدیل به یک دایره می شود. در چنین حالتی دیگر شعاع نور قادر به دور شدن و فرار از چنین انحنایی از فضا نیست (شکل- ۱۷) و توری های فضای پیرامون سیاهچاله تا به این حد دچار خمش می شود. در واقع خمش فضا هم مسیر حرکت نور را تعیین می کند.

شکل- ۱۷

بنابراین، این پدیده و این واقعیت که شعاع نور باید از پیچ و تاب های ناشی از گراویتی اجرام سماوی عبور کند؛ مبدا نور و این که به طور دقیق از چه نقطه ای ایجاد شده و مسیر خود را آغاز نموده، امری غیرممکن است. برای مثال:

در (شکل – ۱۸) شی مورد رصد در محل حقیقی A قرار دارد. به واسطه عبور نور آن از کنار یک توده جرم سماوی، برای ناظر در محل مجازی B به نظر می آید.

در نتیجه، آن چه را که در فضا می بینیم، شعاع های نورهایی است که پیچ و تاب های زیادی را در فضا طی نموده اند و منشاء و مبداء آن ها به هیچ عنوان مشخص نیست و آن چه که دیده می شود به طور کامل مجازی است.

  • منظره های مجازی در رابطه با همگرایی گرانشی (عدسی های فضایی)

در رابطه با مطلب پیش گفته، یکی از منظره های مجازی که در عرصه کیهان دیده می شود؛ ناشی از خمش نور در گذر از کنار اجرام سماوی و تشکیل عدسی های فضایی می باشد(شکل-۱۹).

در چنین حالتی، نور تحت تاثیر نیروی گرانش آن ها خم شده که در نتیجه، یک همگرایی گرانشی ایجاد می شود. چنین پدیده ای، باعث ایجاد مناظری اعجاب انگیزی در فضا می شود. ضمن این که به هیچ وجه وجود خارجی نداشته و مجازی هستند.

همچنین (شکل- ۲۰) نمونه ای از منظره های زیبای مجازی ایجاد شده در فضا که به واسطه همگرایی گرانشی ایجاد شده و وجود خارجی ندارد را نشان می دهد.

شکل- ۲۰
  • جمع بندی در مورد جهان مجازی:

در نتیجه، همه منظره‌های جهان هستی (کیهان) از هر نظر که تحت بررسی قرار بگیرند، مجازی هستند. ضمن این که کیهان دارای بینهایت نوع منظره است. زیرا، هر ناظری کیهان را از دریچه دید خود به نوعی منحصر به فرد رویت می کند. از اینرو، اگر پرسیده شود: 

كدام موجود منظره اصلی کیهان را می‌بیند؟

در پاسخ فقط می توان گفت:

کیهان دارای یک منظره اصلی نیست و هر ناظری بسته به آستانه درک فیزیکی خود، کیهان را به نوعی نظاره می کند و تصور و برداشتی از  آن دارد. بنابراین، هر ناظری عالم را با ادراکات منحصر به خود می بیند و کیهان برای هر ناظری به گونه ای جلوه می کند. همچنین تصور یك كور مادرزاد از دنیا، به طور کامل با تصور فرد بینا تفاوت دارد، همان طور كه یک كر و لال مادرزاد، برداشت متفاوتی از دنیا دارد.

این موضوع یعنی تعدد نوع نظاره کیهان به تعداد موجودات، از یك میكرواُرگانیزم گرفته تا بزرگ ترین موجودات زنده صدق می کند. از این زاویه نیز جهان هستی برای یک صحنه به طور هم زمان، بی‌نهایت نوع منظره دارد و هر ناظری به تناسب ابزارهای حسی خود، آن را به گونه ای منحصر به خود می‌بیند. در حالی که هیچ یك از این منظره‌ها نیز حقیقی نیست.

از ابعاد مختلف، کیهان و هرچه در آن هست مجاز در مجاز است و از حقیقت وجودی برخوردارنیست. از هر زاویه که به آن نگاه کرده و آن را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه مجازی بودن آن می شویم. از این دیدگاه، چون شکل گیری این عالم ناشی از حرکت است؛ اگر این حرکت متوقف گردد، همه تجلیات گوناگون آن محو می شود. بنابراین، کیهان از این دیدگاه مظهری مجازی (virtual) تلقی می شود که در حقیقت وجود خارجی ندارد. همه تجلیات کیهان ناشی از ایجاد موج است که از این دیدگاه، شعور یا هوشمندی و یا آگاهی آن را ایجاد و هدایت نموده است: